خب امروز با استادم تماس گرفتم و گزارش دادم و گفت بسیار عالی کار کردم *_*
راجع به اینکه با کی کار کنم صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که ملالی نیست.بگردیم ببینیم کسی هست یا اگر هم در نهایت نبود اوکیه.خودم تنها کار میکنم با این تفاوت که همه ی کار روی دوش خودمه و سنگین میشه.که خب من از این هم نمیترسم دیگه.از اینکه تنها باشم نمیترسم.بالاخره که باید یاد بگیرم.
چه بسا اینم گفتیم که تنهایی خیلی بهتر از کار کردن با کسیه که خوب نباشه و تو بخوای یه پولی هم بهش بدی بره فقط :)))
گفت من هم یه زمانی تنها کار کردم،بعد چندثانیه مکث کرد گفت با اینکه من بزرگتر از شمام و اون موقع دکترا بودم :))) آقا من تازه کار بی تجربه رو با خودش مقایسه میکنه چرا ، فروتن،گل:) خوشحالم انتخابش کردم چون اصلا استرس نمیده بلکه بسیار هم آرامش بخشه.
یک سری نرم افزارهای جانبی هم باید یاد بگیرم.ببینم چی میشه
و قرار شده تو این هفته دیگه خط مشی کار رو مشخص کنم.هدینگهایی که قراره کار کنم و خب بهش نگفتم که من الردی دارم اینا رو تو ذهنم.فکر کردم ممکنه توقعش بره بالا و بعدا که درسهام سنگین شد داستان شه.
خوشحالم.استرسم کمتر شده ولی کلا چون کار ، کار جدید و منم بی تجربه و زمان هم محدوده بالاخره نگرانیه هست.بد هم نیست باعث تحرک میشه
چه خوب که همه چی داره واست سر و سامون می گیره...
به منم انگیزه داد خودمو جمع و جور کنم :)